در آخرين شماره از کتاب ماه تاريخ Ùˆ جغراÙيا متعلق به خانه کتاب وزارت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ ارشاد اسلامي (شماره 147 مرداد 1389) نقدي بر کتاب «Ù…شاهير Ùˆ Ù…ÙØ§Ø®Ø± ميانه» نوشته شده است Ú©Ù‡ بر آن شدم پاسخي به ابهامات Ùˆ اشکالات اين نقد داشته باشم. نويسنده مقاله آقاي رØÙŠÙ… نيکبخت با مدرک ليسانس تاريخ، داراي مقالات متعدد Ùˆ دهها کتاب مشابه در مورد ÙØ±Ù‚Ù‡ دموکرات آذربايجان است اما به خاطر اين Ú©Ù‡ اين مقالات به عنوان پروژهي کاري با Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª ØÙ‚ التØÙ‚يق انجام ميگيرد، هميشه داراي تعصبات جانبگرايانه است Ú©Ù‡ نمونهي آن همين نقد است.
در تهيه این مقاله باز هم از اطلاعات ژر٠استادم جناب دکتر نائبي بهره بردم که تشکر میکنم و امیدوارم خودشان پاسخ درخوری به این نقد غرض آلود بدهند.
نويسنده، نقد خود را با تمجيد از مؤل٠کتاب شروع مي کند تا ØØ³Ù† نيت خود را نشان داده باشد Ùˆ در ادامه بتواند نظرات خود را Ø±Ø§ØØªØªØ± ديکته كند: "خدمات ارزشمند جناب آقاي نائبي در بازشناسي هويت ملي (ايراني اسلامي) ميانه Ùˆ نقش Ùˆ جايگاه منطقه استراتژيک، شايسته تقدير Ùˆ تشکر است. زØÙ…ات Ø·Ø§Ù‚ØªÙØ±Ø³Ø§ÙŠ Ù…Ø¤Ù„Ù Ø¯Ø± گردآوري Ùˆ تدوين اين اثر ارزشمند براي اهل تØÙ‚يق Ùˆ پژوهش پوشيده نيست."
در ادامه نيز با چشمپوشي از مدرک ØªØØµÙŠÙ„ات تکميلي آقاي نائبي در ÙŠÚ©ÙŠ از دانشگاههاي معتبر کشور Ú©Ù‡ در آن جا روشهاي تØÙ‚يق را به کاملترين Ø´Ú©Ù„ ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ùتهاند، مي نويسد: "از آن جا Ú©Ù‡ Ù…Ø¤Ù„Ù Ù…ØØªØ±Ù… ÙØ§Ø±Øº Ø§Ù„ØªØØµÙŠÙ„ کارشناسي ارشد مهندسي مکانيک از دانشگاه صنعتي اصÙهان بوده Ùˆ ويراستار کتاب هم همسر Ù…ØØªØ±Ù…شان مهندس مي باشند، بطور طبيعي لغزشهايي به Ù„ØØ§Ø¸ روش تØÙ‚يق، Ù†ØÙˆÙ‡ÙŠ Ø§Ø±Ø¬Ø§Ø¹ در پاورقي ها ... مشاهده مي شود. انتظار مي Ø±ÙØª قبل از شروع به تØÙ‚يق Ùˆ نگارش به کتابهاي روش تØÙ‚يق مراجعهاي ميشد". معلوم نيست نويسندهي مقاله طبق Ú†Ù‡ ادله اي مي گويند: طبيعي است Ú©Ù‡ ... Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ پايان نامهي کارشناسي ارشد اينجانب در رشتهي تاريخ با مشاوره، ØÙ…ايت Ùˆ راهنمايي هاي ايشان به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… رسيد Ùˆ به اذعان اساتيد گروه، ÙŠÚ©ÙŠ از بينقصترين تØÙ‚يقات از نظر روشهاي تØÙ‚يق Ùˆ نگارش بود.
در ادامه به چند مورد از انتقادات ايشان پاسخ مي دهم Ùˆ پاسخ به تمام اشکالات Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ در اين مقاله را به Ù…Ø¤Ù„Ù Ù…ØØªØ±Ù…ØŒ استاد دكتر مهندس نائبي واميگذارم:
1 Ù€ از نظر روشهاي نقد، درج شمرده Ù€ شمرده اشکالات تايپي يا سهوي در ÙŠÚ© مقاله کوتاه صØÙŠØ نيست. ناقد بايد با اشاره کلي به آوردن ÙŠÚ© يا دو نمونه بسنده كند، نه اين Ú©Ù‡ تک به تک بگويد.
2 Ù€ ناقد به خاطر عدم مطالعهي مقدمهي مبسوط مؤل٠کتاب دست به انتقادهاي اشتباهآميز زده است Ùˆ مدام از عدم ارجاع بعضي مطالب انتقاد کرده است. در مقدمهي کتاب، Ù…Ø¤Ù„Ù Ú¯ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ مطالب مربوط به شخصيت هاي در قيد ØÙŠØ§Øª ØØ¶ÙˆØ±Ø§Ù‹ Ùˆ از شخص آنها Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده است. براي همين، مرجعي وجود ندارد بجز Ú¯ÙØªÙ‡ هاي Ø´ÙØ§Ù‡ÙŠ Ù‡Ù…Ø§Ù† شخصيت Ú©Ù‡ مؤل٠به اين مطلب در ابتداي کتاب ØªØµØ±ÙŠØ ÙƒØ±Ø¯Ù‡ است. يا بعضي دست نوشته ها Ú©Ù‡ از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÙŠ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ آنها راضي نبودند نامشان Ù…Ø·Ø±Ø Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ بعداً مورد کنکاش قرار گيرند براي همين مرجع بعضي دست نوشته ها هم ذکر نشده ولي نمونهي آنها آورده شده است. ناقد Ù…ØØªØ±Ù… Ú©Ù‡ مدرك ليسانس تاريخ نيز هستند آيا کتابهاي مشابه مانند کتاب مرØÙˆÙ… تربيت را نديده اند Ú©Ù‡ گاهي به اسناد خصوصي در دست مردم يا در دست خود اشاره مي کند.
3 Ù€ ناقد در اشتباهي ÙØ§ØØ´ مي گويد: "در ØµÙØÙ‡ 45 ارجاع 3 مطالب قيد شده از دايره المعار٠بزرگ اسلامي است Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÙŠÚ©Ù‡ ارجاع آن به الانساب چاپ ØÙŠØ¯Ø±Ø¢Ø¨Ø§Ø¯ در سال 1966 است". ناقد مجدداً آن ØµÙØÙ‡ را مطالعه کند تا ببيند دو مرجع آورده شده است. مرجع 3 درمورد خونج Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از دايره المعار٠بزرگ اسلامي Ùˆ مرجع 4 در مورد الانساب است. هر دو هم در دو سطر متوالي با ØµØØª Ùˆ دقت ذکر شده است Ùˆ اگر ناقد با عجله پروژه خود را تمام نمي کرد، اين اشکال را نمي Ú¯Ø±ÙØª.
4 Ù€ انتقادهاي مکرر در مورد نداشتن شماره ØµÙØÙ‡ نيز از آن ØÙŠØ« صØÙŠØ نيست Ú©Ù‡ در کتابهاي تذکره، ÙŠØ§ÙØªÙ† نام ÙŠÚ© شخص از روي Ø§Ù„ÙØ¨Ø§ يا ايندکس مطالب يا به هر ترتيبي Ú©Ù‡ مؤل٠آن کتاب در ابتداي تذکره آورده باشد آسان است Ùˆ نويسندگان به خاطر سردرگم نشدن Ù…ØÙ‚قان در مراجعه به چاپهاي متعدد ÙŠÚ© کتاب، اين کار را نمي کنند. آيا تا کنون ديده ايد بنويسند معناي ÙŠÚ© لغت طبق ØµÙØÙ‡ ... از دهخدا؟ اين مي شود؟
5 Ù€ "در ØµÙØÙ‡ 56 ارجاع 38 مکتبه يعسوب آمده است. نام کتاب است يا ناشر است؟ معلوم نيست. در ØµÙØÙ‡ 63 ارجاع 37 مي نويسد مکتبه Ø§Ù„ØØ¯ÙŠØ«ØŒ مکتبه يعسوب الدين Ùˆ بنياد الØÚ©Ù…ه؟". گذشته از اين كه جمله بندي هاي Ùوق بيشتر به ØØ§Ù„ت Ù…ØØ§ÙˆØ±Ù‡ مي ماند تا مکتوب Ùˆ ارجاع 47 درست است نه 37ØŒ منتقد با مراجعه به مراجع کتاب Ùˆ مشاهده وبسايت اين مؤسسات Ùˆ مراکز تØÙ‚يقي Ùˆ بانکهاي اطلاعاتي سئوال نمي کرد Ú©Ù‡ مکتبه يعسوب نام کتاب است يا ناشر؟ در ØµÙØÙ‡ 63 نيز مؤل٠از سه منبع مختل٠اطلاعاتي آورده است Ú©Ù‡ نام هرسه را ذكر كردهاند. آيا اشکالي دارد؟
6 Ù€ آورده اند: "نوشته اي از ميرزا Ù…ØÙ…دباقر نزد استادم دکتر صديق هست Ú©Ù‡ خود در سال 1315 قمري ØªØØ±ÙŠØ± کرده است. استاد٠مؤل٠در سال 1315 قمري ØªØØ±ÙŠØ± کرده است؟ يا ميرزا Ù…ØÙ…دباقر". انتقاد نيشدار Ùˆ کنايه آميز منتقد نه از مؤل٠کتاب Ú©Ù‡ از استادشان نيز هست Ú©Ù‡ در سالهاي گذشته چندين بار انتقادهاي مشابهي نيز از آقاي دکتر صديق داشته اند. به گونهاي Ú©Ù‡ چند بار مجبور شدهاند به طور رسمي Ùˆ در سايتها از استاد Ùˆ خانواده Ù…ØØªØ±Ù…شان عذرخواهي كنند. به هر ØØ§Ù„ØŒ هر خواننده سليمي با خواندن جمله Ùوق متوجه مي شود Ú©Ù‡ منظور مؤل٠کتاب اين است Ú©Ù‡ نسخه خطي به قلم خود ميرزا Ù…ØÙ…دباقر در دست آقاي دکتر صديق است Ùˆ اگر چنين استنباطي نداشته باشد Ùˆ در ابهام باشد اگر به عقل خود مراجعه کند متوجه مي شود Ú©Ù‡ استاد٠آقاي نائبي ممکن نيست 115 سال پيش اين را نوشته باشد!.
7 Ù€ در جاي جاي مقاله آقاي نيکبخت سعي دارند به دو کتاب دوست Ùˆ همکار خود آقاي پرندي استناد کنند Ùˆ مطالب مرتبط در کتاب آقاي نائبي را Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از دو کتاب آقاي پرندي تلقي کنند Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ در موارد Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ ايشان امانت را ØÙظ کرده Ùˆ نام کتاب کاغذکنان در گذرگاه تاريخ را آورده است. کتاب ثعلبيه بازخواني آقاي پرندي نيز بعد از کتاب آقاي نائبي چاپ شد Ú©Ù‡ نقد بسيار زيبايي نيز از طر٠آقاي نائبي داشت Ùˆ به اذعان خود آقاي پرندي ايشان بعد از خواندن مطالبي در مورد ملامØÙ…دباقر خلخالي در کتاب آقاي نائبي اين شخصيت کاغذکناني را شناختند.
8 Ù€ ناقد Ù…ØØªØ±Ù… Ú¯ÙØªÙ‡ اند: "Ù…Ø¤Ù„Ù Ù…ØØªØ±Ù… در ØµÙØÙ‡ 93 در اقدامي قابل تأمل! لهجه اشعار ملامØÙ…دباقر خلخالي Ú©Ù‡ به ترکي خلخالي!! سروده شده است را به ترکي باکويي تغيير داده اند Ú©Ù‡ به Ù„ØØ§Ø¸ علمي قابل نقد است. ضمن اين كه ØªØØ±ÙŠÙ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ هويت منطقه به ØØ³Ø§Ø¨ مي آيد". منتقد Ù…ØØªØ±Ù… گويا نمي دانند آقاي نائبي داراي مدرک دکتراي زبان Ùˆ ادبيات ترکي هم هستند Ùˆ ايشان با مدرک تاريخ نبايد روي ادبيات هم چنين نظر کارشناسي بدهند. اولاً ملامØÙ…دباقر خلخالي اهل ميانه بودند نه خلخال، ثانياً ØÙظ لهجهي ميانه در همين شعر هم انتقاد Ùوق را غيرضروري مي کند Ùˆ هم لهجهي اصيل ميانه را نشان مي دهد. مانند: گئچيبدور، کؤنلومي، آغلييام Ú©Ù‡ در ترکي باکوئي مي شوند: کئچيبدير، کؤنلومو، آغلايام.
9 Ù€ منتقد در مورد تصوير شيخ Ù…Ø¯ØØª مي گويد: "تصوير شيخ ØØ³Ù† Ù…Ø¯ØØª در ØµÙØÙ‡ 108 با کراوات است؟" معلوم نيست اين انتقاد است يا سئوال؟ معلوم است Ú©Ù‡ آقاي نائبي از خودشان براي شيخ Ù…Ø¯ØØª کراوات نساخته اند Ùˆ تصوير اصلي شان است. شيخ Ù…Ø¯ØØª ابتدا لباس طلبگي داشته ولي بعداً لباس شخصي به تن کرده است.
10 Ù€ Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ ناقد به رسم بسيار ناصØÙŠØÙŠ دست به تخريب شاعر بزرگ آذربايجان ØØ¨ÙŠØ¨ ساهر زده است Ùˆ در ÙŠÚ© مقاله کوتاه در سه قسمت بي دليل به اين شاعر تاخته است. وقتي منتقد املاي نوشتاري «Ø³Ø§Ù‡Ø±» را نمي دانند Ùˆ آنرا «Ø³Ø§ØØ±» مينويسند، چطور به خود ØÙ‚ مي دهند براي خوشايند ديگران دست به تخريب چنين شاعري بزنند Ú©Ù‡ آوازهي جهاني دارد Ùˆ به Ú¯ÙØªÙ‡ÙŠ Ø¢Ù‚Ø§ÙŠ نائبي در دانشگاه هاي اروپا در کرسي زبان Ùˆ ادبيات ترکي سه ÙˆØ§ØØ¯ درسي ساهرشناسي گذرانده مي شود. "باتوجه به شخصيت غيرمذهبي Ø³Ø§ØØ± Ú©Ù‡ سرانجام هم خودکشي کرد، تعري٠و تمجيد مبالغه آميز از وي شايسته نيست". آيا تنها شاعري كه قرآن مجيد را به نظم درآورده، غيرمذهبي است؟ آيا ØØ¨ÙŠØ¨ ساهر در 82 سالگي خودکشي کرد؟ آيا اجازه تدÙين وي خلا٠قانون بوده Ú©Ù‡ آنرا مرگ طبيعي ناشي از کهولت سني نوشتند؟ اگر هم ØØ¨ÙŠØ¨ ساهر غيرمذهبي بوده آيا نبايد مقام شاعري ايشان را ØªØØ³ÙŠÙ† کنيم؟ مگر عين القضات يا خونجي شيعه بودند؟ آقاي نيکبخت پا را ÙØ±Ø§ØªØ± نهاده Ùˆ در جايي ديگر روي جلد کتاب هم نظر مي دهند Ùˆ در اقدامي غيرعرÙÙŠ Ùˆ غيرعلمي مي گويند:"در مورد Ø·Ø±Ø Ø¬Ù„Ø¯ گنجاندن شاعري غيرمذهبي Ú©Ù‡ سرانجام خودکشي کرد در کنار تصوير ÙŠÚ© آيت الله Ùˆ عالم رباني صØÙŠØ نيست"! لابد ÙŠÚ©ÙŠ ديگر پيدا خواهد شد Ùˆ خواهد نوشت: "گنجاندن ÙŠÚ© شيعه در کنار ÙŠÚ© غيرشيعه صØÙŠØ نيست" يا "گنجاندن ÙŠÚ© خانم در کنار ÙŠÚ© اجنبي صØÙŠØ نيست". باز ايشان مي گويند: "Ø·Ø±Ø Ø¹Ù†ÙˆØ§Ù†ÙŠ چون پدر شعر نوي ايران براي شاعري چون Ø³Ø§ØØ±! نيازمند تاييد از سوي ادبا Ùˆ شعراي Ù…Ø·Ø±Ø Ø§ÙŠØ±Ø§Ù† زمين است". کدام اديب Ùˆ شاعر مطرØÙŠ Ú†Ù†ÙŠÙ† تأييديه اي براي نيما يوشيج صادر کرد؟ تاجاييکه ما مي دانيم نيما تا آخر عمر زير بار انتقاد بود. نيما خود، ساهر را پيشتاز در شعر نو ناميده است. شهريار Ùˆ نيما هر دو ساهر را معلم خود شمردهاند.
11 Ù€ منتقد باز هم پا را ÙØ±Ø§ØªØ± نهاده Ùˆ در کنار انتقاد از ØØ¨ÙŠØ¨ ساهر Ùˆ جلد کتاب، از خلاصه گويي مؤل٠کتاب در مورد بعضي شخصيت ها انتقاد مي کند. در جايي مي گويد: "Ù…Ø¤Ù„Ù Ù…ØØªØ±Ù… Ø´Ø±Ø ØØ§Ù„ شاعر معرو٠و ملي! قادر طهماسبي را بسيار مختصر Ùˆ ناقص آورده اند... شهرت Ùˆ معروÙيت اين شاعر شهير به مراتب بيشتر از شاعر غيرمذهبي ØØ¨ÙŠØ¨ Ø³Ø§ØØ± (!) مي باشد". آيا اين جملات اغراق آميز نيست؟ آيا صدور تأييديه نيست؟ کداميک از ادبا Ùˆ شعراي Ù…Ø·Ø±Ø Ø§ÙŠØ±Ø§Ù† زمين چنين تأييديه اي داده اند؟
12 _ "Ú©Ù… لطÙÙŠ مؤل٠شامل ØØ§Ù„ علما Ùˆ مراجع ديني ميانه گرديده است ... Ø´Ø±Ø ØØ§Ù„ عالم مجاهد شيخ هادي نيري Ùقط 5 خط است". اين جانب Ú©Ù‡ براي نخستين بار چنين انتقادي را مطالعه مي کنم گذشته از اين كه دستور دادن به ÙŠÚ© مؤل٠و Ù…ØÙ‚Ù‚ در مورد چطور نوشتن، چقدر نوشتن، Ú†Ù‡ ها نوشتن، Ú†Ù‡ عکسي زدن، Ú†Ù‡ کسي را نوشتن، Ú†Ù‡ کسي را ØØ°Ù کردن Ùˆ Ùˆ Ùˆ را غيراخلاقي مي دانم، انتقاد نابجاي ايشان در مورد Ú©Ù… لطÙÙŠ مؤل٠در مورد علماي ديني را هم تخريب شخصيت Ù…ØÙ‚Ù‚ بزرگوار آقاي نائبي مي دانم. مؤل٠کتاب با مبنا قرار دادن شرط اجتهاد Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± به 22 Ù†ÙØ± از علماي ميانه اشاره مي کنند Ùˆ با مشروط کردن مشاهير دانشگاهي Ùˆ هنري به درجه Ù¾Ø±ÙˆÙØ³ÙˆØ±ÙŠ Ùˆ استادي Ùقط به 12 Ù†ÙØ± اشاره مي کنند. بي ترديد اگر اين کتاب را ÙŠÚ© عالم ØÙˆØ²ÙˆÙŠ Ù…ÙŠ نوشت به خاطر اين Ú©Ù… لطÙÙŠ به شخصيتهاي علمي Ùˆ هنري مورد انتقاد قرار Ù…ÙŠÚ¯Ø±ÙØª ولي چون نويسنده کتاب دانشگاهي هستند اين انتقاد وجود ندارد.
13 Ù€ منتقد با انتقاد از مؤل٠کتاب به خاطر تعبير معناي آشيق، آنرا همان عاشق عربي مي داند Ùˆ Ø´Ø±Ø Ù…Ø¨Ø³ÙˆØ·ÙŠ بر آن مي نويسد Ùˆ ادامه مي دهد: "براي هرچيزي ريشه اي اسلامي Ùˆ به گمان خام خود ترکي مي ساختند... Ù…Ø¤Ù„Ù Ù…ØØªØ±Ù… در اين مورد ØªØØª تأثير شديد القائات برخي عوامل روس زده قرار داشته". چطور منتقد با اين قطعيت نظر ديگران را غيراسلامي (در متن مقاله به اشتباه اسلامي آمده است) مي داند Ùˆ مؤل٠کتاب را ØªØØª تأثير شديد! القائات برخي! عوامل روس زده ميداند؟ آيا ايشان ØªØØª تأثير عوامل روس زده است يا شما ØªØØª تأثير مراکز تØÙ‚يقاتي هستيد Ú©Ù‡ براي Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª ØÙ‚ تØÙ‚يق دست به تخريب هرکسي مي زنيد؟
14 Ù€ نويسنده مقاله در مورد بخش شهداي ميانه دست به انتقاد زده Ùˆ از عدم درج تصوير، Ù…ØÙ„ شهادت، مسووليت، زادگاه Ùˆ ... انتقاد مي کند Ùˆ از عدم وجود بخشي مستقل براي شهداي زينبيه نيز انتقاد مي کنند. هرچند در اين قسمت نويسنده کتاب را از عوامل روس تلقي نمي کنند! اولاً مرکز تØÙ‚يقاتي ايشان بايد از نويسنده متشرع Ùˆ وطن دوستي مانند آقاي نائبي قدردان باشد Ú©Ù‡ براي نخستين بار در کشور کتابي با اين عنوان منتشر مي شود Ùˆ نام جاودانه شهدا به عنوان مشاهير Ùˆ Ù…ÙØ§Ø®Ø± ثبت مي شود. آيا چنين ØØ±Ú©ØªÙŠ ÙŠÚ© نوآوري نيست؟ ثانياً با ÙŠÚ© ØØ³Ø§Ø¨ سرانگشتي مي بينيم Ú©Ù‡ با درج ÙŠÚ© تصوير Ùˆ اطلاعات مربوطه ØØ¯ÙˆØ¯ پنج سانتيمتر از Ø§Ø±ØªÙØ§Ø¹ کتاب Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ مي شود Ùˆ در هر ØµÙØÙ‡ Ùقط نام 4 شهيد را مي توان درج کرد. پس براي 1100 شهيد بايد 275 ØµÙØÙ‡ اختصاص داد Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ ÙŠØ§Ø²Ø¯Ù‡ ÙØµÙ„ کتاب در ØØ¯ÙˆØ¯ 200 ØµÙØÙ‡ است.
15 Ù€ منتقد کتاب با انتقاد از ميانه اي دانستن کاغذکناني ها يا شقاقي ها Ùˆ گرمرودي ها مي گويد: "به نظر مي رسد نسبت دادن قطعي شخصيتهايي به ÙŠÚ© منطقه خاص درست نباشد. مثلاً کاغذکناني ها را ميانه اي ØØ³Ø§Ø¨ کنيم! يا شقاقي ها Ùˆ گرمرودي ها را". وقتي ÙŠÚ© آذربايجاني، ايراني هم هست، ÙŠÚ© کاغذکناني هم در کنار کاغذکناني بودن، ميانه اي هم هست. گرمرود هم تقريباً کندوان کنوني است Ú©Ù‡ جزئي از ميانه است. شقاقي ها هم هزار سال پيش از کردستان به ميانه آمده اند. آيا بعد از هزار سال کرد هستند؟
16 Ù€ در آخر انتقادي از آقاي رØÙŠÙ… نيکبخت دارم Ú©Ù‡ مقالات Ùˆ کتابهايي چاپ کرده اند Ùˆ در مراکز دولتي به تØÙ‚يق در مسائل تاريخي مي پردازند، از ايشان بعيد است در مورد قشون کشي شاه ملعون به آذربايجان، بر کشتار 25 هزار Ù†ÙØ± از بينوايان شهر Ùˆ روستا صØÙ‡ گذارند Ùˆ بنويسند: "پل دختر ميانه توسط عوامل غلام ÙŠØÙŠÙŠ Ø¯Ø§Ù†Ø´ÙŠØ§Ù† مامور امنيتي شوروي هنگام ÙØ±Ø§Ø± به شوروي بمب گذاري Ùˆ تخريب گرديد تا در راه قواي ارتش ايران! Ú©Ù‡ عازم! آذربايجان بودند وقÙهاي ايجاد شود". در ØØ§Ù„ÙŠ كه ميدانيم دانشيان، دگرانديشي است كه Ùقط با ØÙƒÙˆÙ…ت سلطنتي رضاخاني Ùˆ Ù…ØÙ…درضا شاهي Ø¯Ø±Ø§ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ خود نيز از كشور خارج شد. اما شاه معدوم در آذرماه سال 1325 شهرها Ùˆ روستاهاي آذربايجان را به خاك Ùˆ خون كشيد Ùˆ دست ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ Ùˆ اربابان Ø²Ø§Ù„ÙˆØµÙØª را در مكيدن خون مردم باز گذاشت Ùˆ با همين به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø «Ø§Ø¹Ø²Ø§Ù… قوا» به سركوب ناجوانمردانهي جنبشهاي مذهبي Ùˆ روستايي منطقه دست زد Ùˆ تعداد كثيري از Ø±ÙˆØØ§Ù†ÙŠØ§Ù† آزاده را به دار زد. آيا هنوز هم بايد به وقايع تاريخي نگرشي شاهنشاهي داشته باشيم Ùˆ اين نگرش منØÙˆØ³ را به جوانان Ùˆ خوانندگان القاء كنيم؟ آيا ناقد Ù…ØØªØ±Ù… هيچ اطلاعي ندارد كه:« . . . نيروهاي اعزامي شاه با شهر زنجان مانند يك شهر اشغالي Ø±ÙØªØ§Ø± كردند Ùˆ از هيچ جنايت Ùˆ خباثتي كوتاهي نكردند؟» (Ø¨ØØ±Ø§Ù† آذربايجان، دكتر مصطÙÙŠ دبيري، ص 248 ) Ùˆ آيا او نميداند كه « . . . با بالا آمدن Ø¢ÙØªØ§Ø¨ØŒ اغتشاش در گوشه Ùˆ كنار شهر شروع شد Ùˆ دستههاي Ù…Ø³Ù„Ø . . . هر كس را ديدند از دم تيغ گذراندند. در گذرگاههاي شهر، اجساد بيگناهاني ديده ميشد كه آنها را قتل عام كرده بودند.» (رازهاي سر به مهر، ØÙ…يد ملازاده، ص 61) Ùˆ نميداند كه:«Ù¾Ø³ از آن كه ارتش شاه به آذربايجان قدم گذاشت Ùˆ دار Ùˆ دستهي پيشهوري به روسيه ÙØ±Ø§Ø± كردند نظاميان ØØ§Ù„ت يك ارتش ÙØ§ØªØ Ùˆ ÙˆØØ´ÙŠ Ø®ÙˆÙ†Ø®ÙˆØ§Ø± را به خود Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯. سربازان ارتش شاهنشاهي بلوايي به پا كردند كه بايد در داستانها نوشت. آنها دست به غارت Ùˆ چپاول اموال مردم زدند. هرچه به دستشان رسيد، بردند Ùˆ خلاصه ارتش كاري كرد كه روي ارتش سرخ شوروي را سÙيد نمود . . . كاري كه در آن ايام ارتش شاهنشاهي نسبت به مردم آذربايجان انجام داد اثر بسيار بدي روي مردم منطقه باقي گذاشت. آنها درجهي بربريت Ùˆ ظلم Ùˆ ستم را به جايي رسانيدند كه اغلب ريش دهاتيها را آتش زدند، به زنان Ùˆ دختران آنها تجاوز كردند،دست به غارت Ùˆ چپاول خانهها زدند. ذخاير مواد غذايي مردم را به يغما بردند. خلاصه كلام ارتش شاهنشاهي در آذربايجان به كلي از كنترل خارج شده بود. » (سرزمين Ø´Ú¯ÙØª انگيز Ùˆ مردمي مهربان Ùˆ دوست داشتني، اثر ويليام داگلاس، ص 79 )
Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ Ù…ÛŒ شوم از نظرات شما بهره مند شوم: soltani.nadieh@yahoo.com