
نقيلو مسئول نمايشگاه: آقاي واعظي! عذاب وجدان نگير كه به نمايشگاه كمك نكرديد، شيريني Ø¨ÙØ±Ù…ا!

نائبي: مگر تو كلاس نداشتي الآن؟
رمضاني: اول ساله، كلاسها تق و لقند! عين همين پشت سريت دكتر عظيمي تعطيل كردم !

اقبال عبادي: عجب! اينها از هيچي نمايشگاه ساختند ما از همه چي خرابه ساختيم!

نقيلو: آخه مهندس واعظي كه كمك نميكنه؟
نائبي: تو بنويس مهندس آريامنش 100 هزار تومن خود به خود مهندس واعظي هم ميده!

شكار شكارچي! عكس از قادر ØØ³Ù† زاده

نائبي به دكتر سيمين ÙØ±: بخاطر كتاب تازه تون صدهزار تومن بايد بدي براي كتابخانه عمومي كتاب هديه كنيم

بازديد كننده: كتابها خيلي گرونند. همينجا بخونم تموم بشه!

اينهم يه امضاي ديگه براي شما

مختاري: سوژه ي اين ماه اون آقاست!

قادر ØØ³Ù† زاده: شوراي شهر چرا كمكي به اين نمايشگاه نكرد؟
عبادي: مطبوعاتين نه قاباغينا گئشمك اولو نه دالينا. كمك هم ميكرديم Ù…ÙŠÚ¯ÙØªÙŠØ¯: اينهمه مشكلات Ùˆ نمايشگاه؟!

رستمي: يك شعر اندر اØÙˆØ§Ù„ات متوليان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø§ÙŠÙ† شهر بايد Ú¯ÙØª كه همتي براي اين نمايشگاه نكرده اند

دكتر سيمين ÙØ±: بجاي كتاب سهند كتاب منو رو بذاريد!

نائبي: واعظي جان! از خر شيطان پايين بيا Ùˆ مجوز برج 15 طبقه شركت تابليه با رستوران گردون را به اين بغل دستيم هوشنگ ØØ¨ÙŠØ¨ÙŠ Ø¨Ø¯Ù‡
واعظي: ببين من كه Ùقط خودم نيستم. همان پشت سريمو ببين (عبادي) چجوري نگاه ميكنه؟! |